Thursday, June 26, 2003

نظرم عوض شد.
زندگی يه نوع عشقبازی نيست.
اوج عشقبازی رو نمی شه به خاطر سپرد، در حاليکه اوج زندگی يه جايی، توی خاطره ی آدم معلق و منتظر باقی می مونه؛ تا بار ديگه فتح بشه.
فتحی برای شروع دوباره.
بالا تر از بالا، بدون اينکه " پايينی " وجودت رو تسخير کنه.



........................................................................................

Monday, June 23, 2003

دلم فرياد می خواد.
فريادی که بعدش هيچ گريه ای نباشه.



........................................................................................

Monday, June 16, 2003

وقتی توی شيرين ترين رويای زندگی فرو رفتم، چرا بيدارم می کنی؟



........................................................................................

Monday, June 09, 2003

اصلا" چه اهميتی داره که باشه يا نباشه!؟
تو که هستی ...






........................................................................................

Saturday, June 07, 2003

برگرد ببينمت!
هوم... بدک نيست ولی ...


اون خوشبختی که توی چهره ات شناخته می شه ، يک خياله. برای همينم انقدر غلط انداز شده اون لبخند ....
نه انقدرها هم که فکر کردی بدبين نيستم.منظورم اينه که تازه بعد از اينکه به خوشبختی رسيدی ، می تونی مطمئن باشی که اميدی به لمس کردن هدف نهايی هم هست.



........................................................................................

Tuesday, June 03, 2003

مرز.
يافتن مرز.
گذراندن مرز.
بازگشت به عقب.
گذراندن مرز.
يافتن مرز.
مرز.
يافتن مرز.
گذراندن مرز.
بازگشت به عقب.
گذراندن مرز.
يافتن مرز.
مرز.
.
.
.



مرز بين فکر کردن و نکردن.




........................................................................................

Home

online